این روزها 23 مرداد 93
پسرکم .. مرداد 93 هم اومد و رفت و شما یک ماه بزرگتر شدی..... شیرین تر .. دوست داشتنی تر....و خواستنی تر. این روزا دستات رو به همه لبه های میز و مبل می گیری و می ایستی.... تازگی هم که اعتمادت به پاهات بیشتر شده فقط با یک دستت به تکیه گاه تکیه می زنی و تعادلت رو حفظ می کنی.... پسرم... این پاهای کوچولوی خوشکلت رو قوی کن که راه طولانی و پر پیچ و خم اما شیرینه. باز و بستن کشوی لباسا و ریختن لباسای تاشده از داخلش و دوباره گذاشتن لباسا توی یه کشوی دیگه شده تفریح مورد علاقه ات.... دیگه از دست شما هیچ لباسی رو تاشده داخل کشو نمی ذارم... چون کار بیهوده ایه.. چرا که چند دقیقه بعد همه شون روی زمین ریخته شدن... آشفته و نامنظم...