سفر تعطیلات تابستانه 93
پسرک نازم اواسط مرداد 93 تعطیلات تابستونه بابا بود که با شروع تعطیلات عید فطر مصادف بود . مثل همیشه راهی خونه آقاجون شدیم. روزا که توی حیاط مشغول تاب بازی می شدی... هر کسی که می رفت توی حیاط باید شمارو هم با خوش می برد و وقتی که می خواست برگرده داخل با اعتراض و شیون و زاری شما مواجه میشد... اگرم می رفتیم و کسی روی تاب نشسته بود از بغل ما نگاهش میکردی و همش سرش داد می زدی که بیاد پایین تا خودت بری و بازی کنی انیجوری: عصرها هم که دور هم توی ایوون می نشستیم و چای و میوه و لذت از هوای تمیز شهرستان.... و شما همچنان در حال جست و خیز: و شبها خسته از بازی و تحرک : منظره زیبای حیاط اقاجون همیشه بهانه ای زیبا ...