بعد از یک سال سلام دوباره
بعد از یک سال سلام دوباره
فرشته های نازم سلام..
اول اینکه واقعا اینجا ننوشتن از شما یه گناه نابخشودنیه بزرگه.... درسته که اینستاگرام تازه نفس تره و قدرتش رو به رخ وبلاگ میکشه. اما واقعا دلنوشته های اینجا با شما با هیچ کجا قابل مقایسه نیست.
دلم واسه نوشتن واستون و از شما گفتن و خاطره کردن تنگ شده عزیزای دلم.
هم اینکه درگیر پیش دبستانی رادمهر جان بودم.. هم اینکه شروع دوباره کارم باعث میشه کمتر به وبلاگتون سر بزنم و بیشتر در حال کار باشم.
از این روزاتون بگم قشنگای من:
از اول مهر امسال یعنی ۹۸ که رادمهر پیش دبستانی رامان ثبت نام شد. با دوستای خوبش فراز و آرمان... روزای اول که من و آرتامهر نازم میرسوندیم داداش رو. الان که واسش سرویس گرفتم.
کلاس موسیقی ارفش تموم شد و به خواسته خودش پیانو ثبت نامش کردیم و چند وقتی هست که میره و تمرین میکنه.
ارتامهر قشنگم که دیگه کامل و واضح صحبت میکنه... علاقه به ورزش و سگ و فوتبال همچنان ادامه داره.
گاهی برای رسوندن داداش به کلاس زبان با هم سه تایی میریم و بعد از کلاس خرید میکنیم و گاهی خانه بازی و موتور سواری و گاهی هم سری به فست فودها میزنیم.
تهران که روزهای بسیاری آلوده بود و مدارس تعطیل و ماهم مجبور به خانه نشینی.
و اما از شما دوتا بگم::: دیگه بیشتر باهم بازی میکنین... ولی ننوز هم مشاجرات و دعواها و عصبانیت ها سر شیطنت هاتون ادامه داره.
بابایی هم مثل سابق درگیر کار و گاهی ورزش و گاهی هم کلاس زبان
امروزکریسمس بود... بهانه ای برای گذاشتن این عکسها که یادگاری بمونه از ژست های خوشکل پسرم . و عکاسیش و ادیتش که کار مامانش.
خلاصه اینکه منم دوباره کار عکاسی رو شروع کردم. ... خوشحالم ازینکه کاری رو دارم که هم بهش علاقه شدید دارم و گهمتر ازهمه نزدیک پسرای نازم هستم و لازم نیست به خاطر کار ازتون در طول روز زیاد دور باشم.
اولیت من برای زندگیم آسایش و خوشحالی شما دوتاست عزیزای دلم.
بازم سعی میکنم بیشتر بنویسم براتون.
و عکساتون رو بیشتر و بیشتر آپلود کنم.
فعلا چند تایی از عکسهای یلدا رو هم واستون میزارم.
پسرای نازم.
هردوتاتون رو قدر دنیا دوست دارم.
قول میدم بازم بیشتر بنویسم براتون.
لینک اینستاگرام عکاسی مامان سحر برای دوستای عزیزی که تمایل دارن پیج عکاسی من رو دنبال کنند.
@Photo.Radmehr
و لینک تلگرامآتلیه مجازی من که نمونه ای عکس ها و مونتاژها رو اونجا میذارم.
t.me/PhotoRadmehr
اول اینکه واقعا اینجا ننوشتن از شما یه گناه نابخشودنیه بزرگه.... درسته که اینستاگرام تازه نفس تره و قدرتش رو به رخ وبلاگ میکشه. اما واقعا دلنوشته های اینجا با شما با هیچ کجا قابل مقایسه نیست.
دلم واسه نوشتن واستون و از شما گفتن و خاطره کردن تنگ شده عزیزای دلم.
هم اینکه درگیر پیش دبستانی رادمهر جان بودم.. هم اینکه شروع دوباره کارم باعث میشه کمتر به وبلاگتون سر بزنم و بیشتر در حال کار باشم.
از این روزاتون بگم قشنگای من:
از اول مهر امسال یعنی ۹۸ که رادمهر پیش دبستانی رامان ثبت نام شد. با دوستای خوبش فراز و آرمان... روزای اول که من و آرتامهر نازم میرسوندیم داداش رو. الان که واسش سرویس گرفتم.
کلاس موسیقی ارفش تموم شد و به خواسته خودش پیانو ثبت نامش کردیم و چند وقتی هست که میره و تمرین میکنه.
ارتامهر قشنگم که دیگه کامل و واضح صحبت میکنه... علاقه به ورزش و سگ و فوتبال همچنان ادامه داره.
گاهی برای رسوندن داداش به کلاس زبان با هم سه تایی میریم و بعد از کلاس خرید میکنیم و گاهی خانه بازی و موتور سواری و گاهی هم سری به فست فودها میزنیم.
تهران که روزهای بسیاری آلوده بود و مدارس تعطیل و ماهم مجبور به خانه نشینی.
و اما از شما دوتا بگم::: دیگه بیشتر باهم بازی میکنین... ولی ننوز هم مشاجرات و دعواها و عصبانیت ها سر شیطنت هاتون ادامه داره.
بابایی هم مثل سابق درگیر کار و گاهی ورزش و گاهی هم کلاس زبان
امروزکریسمس بود... بهانه ای برای گذاشتن این عکسها که یادگاری بمونه از ژست های خوشکل پسرم . و عکاسیش و ادیتش که کار مامانش.
خلاصه اینکه منم دوباره کار عکاسی رو شروع کردم. ... خوشحالم ازینکه کاری رو دارم که هم بهش علاقه شدید دارم و گهمتر ازهمه نزدیک پسرای نازم هستم و لازم نیست به خاطر کار ازتون در طول روز زیاد دور باشم.
اولیت من برای زندگیم آسایش و خوشحالی شما دوتاست عزیزای دلم.
بازم سعی میکنم بیشتر بنویسم براتون.
و عکساتون رو بیشتر و بیشتر آپلود کنم.
فعلا چند تایی از عکسهای یلدا رو هم واستون میزارم.
پسرای نازم.
هردوتاتون رو قدر دنیا دوست دارم.
قول میدم بازم بیشتر بنویسم براتون.
لینک اینستاگرام عکاسی مامان سحر برای دوستای عزیزی که تمایل دارن پیج عکاسی من رو دنبال کنند.
@Photo.Radmehr
و لینک تلگرامآتلیه مجازی من که نمونه ای عکس ها و مونتاژها رو اونجا میذارم.
t.me/PhotoRadmehr
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی
