رادمهررادمهر، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 6 روز سن داره
آرتامهرآرتامهر، تا این لحظه: 7 سال و 7 ماه و 12 روز سن داره

رادمهر...آرتامهر.....دوفرشته زمینی ما

@photo.Radmehr پیج عکاسی مامان سحر

بازم سلام بعد از یک سال

1399/10/21 0:25
نویسنده : سحر
303 بازدید
اشتراک گذاری

پسرک های من سلام.

باز هم اینجا اومدم بعد از دقیقا یک سال.....

با مشغله های خیلی زیاد واقعا وقتی نمیمونه واسه دلنوشته های مادرانه ام. البته پیج اینستاتون که فعاله و اونجا همه روزمرگی ها و دلنوشته های مختصر رو مینویسم. 

@rad_arta_mehr

 یک سالی هست که میزبان کروناییم... خیلی چیزا عوض شده... مدرسه رادمهر جانم که کلاس اولیه انلاین، کلاس موسیقی آنلاین کلاس زبان آنلاین. 

این روزها اکثرا خونه هستیم و خیلی از تفریح ها ممنوع شده...مهمونی تعطیل...پاساژ گردی تعطیل... استخر..... شهربازی.... رستوران همه تعطیل.

روزای قشنگی نیست عزیزای دلم. ولی همین روزای زمستونیه سخت من با بودن شماها گرمه گرمه.

دیگه چیزی نمونده. واکسن داره میاد. 

چند سال دیگه که شما این متن رو بخونین حتما واکسن کرونا به سیستم واکسیناسیون همه دنیا اضافه شده. کاش به سلامتی از این بحران هم بیرون بیایم . تا بتونم سالهای بعد که ازین روزها براتون خاطره تعریف میکنم ته تهش اش اشکم سرازیر نشه.

این روز صبح ها که حدود ساعت ده بیدار میشیم. همزمان با صبحانه خوردن برنامه مدرسه تلویزیونی رو میبینیم و بعد از اون رادمهر عزیزم ویدیوهای مدرسه اش رو نگاه میکنه و نیم ساعتی تکالیفش رو انجام میده. بعد ازون شما دوتا گل پسر میرین سراغ بازی و منم سروقت نهار... از بعدازطهر تا عصرمون به بازی، کلاسای انلاین رادنهر، بازی شکارچی یا چوپان بازی با ارتانهر یا بازی بتمن و ونوم و جوکر با رادمهر میگذره. حدود دوساعتی هم من روی ادیت عکسهای مشتری ها کار میکنم. غروب ها رادمهر موسیقی تمرین میکنه و ارتامهرهم مشعول بازی با اسب و تفنگ ها و تیرکمان و موتور سنگین یا موتور پرشی میشه... اسم این بازی هارو دقیق مزنویسم تا ده سال دیگه یادم بمونه علاقه زیاد ارتانهرم به ورزش و بازی های هیجانی (به قول خودش) از کجا شروع شد. 

خلاصه وقتی که بابا میاد دویدن شما دوتا تا جلوی در و یه استقبال پرسر و صدا و جانانه از پدر. 

گاهی تمرین همنوازی راد و باباش... گاهی بازی و قهقهه سه نفریتون از اتاق.... گاهیی صدای سکککوت مطلق خونه به دلیل قایم شدن شما دوتا موش یه گوشه ای و بازی با تبلت.... گاهی صدای جیغ و فریاد و دعوا گریه دوتا عزیزترینم... صدای شبکه ای که همش اخبار نا امیدکننده و دردناک میده... اینا صداهاییه که از این شبهای زمستونی همیشه تو خاطرم میمونه. 

دوستتون دارم.

 

دوستای عزیزم اگه خواستین روزنگار های رادنهر و ارتامهر رو ببینین به پیج اینستاگرامشون سر بزنین

Rad_arta_mehr

اگه دوست داشتین پیج عکاسی فضای باز کودک من رو دنبال کنین خوشحال میشم.

Photo.radmehr

پسندها (3)

نظرات (0)