رادمهررادمهر، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 21 روز سن داره
آرتامهرآرتامهر، تا این لحظه: 7 سال و 7 ماه و 27 روز سن داره

رادمهر...آرتامهر.....دوفرشته زمینی ما

@photo.Radmehr پیج عکاسی مامان سحر

یه تصمیم دیگه!!!

1392/5/13 19:09
نویسنده : سحر
241 بازدید
اشتراک گذاری

١٣ مرداد 1392

پسرم سلام . 2 روز پیش از اصصفهان اومدیم. آخه سه شنبه 8 مرداد با بابایی با اتوبوس رفتیم اصفهان تا من اونجا ویزیت بشم و پرونده تشکیل بدم تا واسه زایمان برم اونجا! خلاصه شب رسیدیم خونه بابامنصور و مامان مینا . صبح بیدار شدم از دکتر کریمی نوبت گرفتم . چند روز پیش هم از تهران از 2 تا دکتر دیگه با نام های دکتر شیخ الاسلام و شیدایی نوبت گرفته بودم که بعد الظهر ساعت 4 رفتم مطب دکتر شیدایی. پسرم راستش رو بخوای از خود دکتر زیاد بدم نیومد اما اینکه خیلی شلوغ بود و 4 نفر رو با هم ویزیت می کرد واسه من خیلی عجیب بود!!! همه باردارها با هم رفتن داخل اتاق و از همه فشار گرفت . قبلش هم که منشیش وزن همه رو گرفته بود . بالاخره با اینکه من اولین نفر بودم بعد از یک ساعت و نیم انتظار وارد اتاق شدم . اصلا به من اجازه داده نشد که سوالی از دکتر بپرسم فقط منشی صدای قلب شما رو شنید و دکتر گفت 2 هفته دیگه بیا.......

پسرم خلاصه کنم که تصمیم گرفتم بیام همین تهران زایمان کنم آخه هم از دکترم خیلی راضیم و هم نمی تونم دوری بابا وحید رو تحمل کنم آخه باید از هفته دیگه برم اصفهان بمونم یعنی 25 مرداد 1392 که بعدش هم مجبورم تا یک ماه بمونم.... توی این 2 ماه بابات باید 3 بار بیاد اصفهان و برگرده و تازه بعد از تولد شما فقط می تونه حداکثر 1 هفته بمونه.

اما اگه تهران باشم تمام روزای آخر رو با هم هستیم و مطئن هستم که واسه زایمان پیشم هستش اما اگه اصفهان باشم و زایمان اورژانسی بشه و بابا نتونه خودش رو ره موقع برسونه دیگه روز اول رو پیش ما نیست و این برای من بزرگترین غم دنیاست چون می خوام وقتی چشمام رو باز می کنم اولین نفر بابات باشه که می بینم.

مامان مینا و خاله آذر هم گفتن که واسه زایمان پیشم میان ...... حالا فقط مشکل من ماه آخر بارداریه  که می گن نباید تنها باشم. البته اگر خدا بخواد و حالم مثل الان باشه واسم مشکلی نداره که تنها باشم. البته مامان اعظم و عمه ساحل هم گفتن که اگه بخوام میان پیشم.... فعلا که خدارو شکر که خیلی خوبم و می تونم کارهای خودم رو انجام بدم.امیدوارم تا روز آخر هم همین جور باشه و احتیاج نباشه که کسی رو به زحمت بندازم.

شما هم قول بده حداکثر تا 7 مهر همون جا بمونی و شیطونی نکنی که زودتر بیای..

خیلی دوست دارم گلم .

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)