رادمهررادمهر، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 21 روز سن داره
آرتامهرآرتامهر، تا این لحظه: 7 سال و 7 ماه و 27 روز سن داره

رادمهر...آرتامهر.....دوفرشته زمینی ما

@photo.Radmehr پیج عکاسی مامان سحر

تست غربالگری سه ماهه اول

1392/5/3 19:43
نویسنده : سحر
1,519 بازدید
اشتراک گذاری

دعوتت کرده ام و هیچ کس جز من ضامن سلامتی ات نیست. شادیم از این بابت است که در عصری می آیی که علم آنچنان می تازد که ذره ای از نا خوشی تو در وجود من پنهان نمی ماند و من خالصانه برای سلامتت تلاش میکنم.

پسر قشنگم دوست دارم بعضی از یادداشت هارو به زبان ساده واست بنویسم . پس از امروز احساساتم رو در چند سطر اول واست می نویسم و اتفاقات و خاطره ها رو زیرش.

تست غربالگری سه ماهه اول توی هفته یازده تا سیزده انجام می شه و من به تجویز دکترم که ناگفته نماند که خیلی دوسش دارم و بهش اعتماد دارم در تاریخ 26 اسفند 91 رفتم آزمایشگاه پارسه و آزمایش خون دادم. البته همراه با بابا وحید عزیزت که تا حالا هیچ وقت منو تنها نذاشته.قرار شد که یا جوابشو 28تم بهم بده یا اینکه دیگه بعد از تعطیلات عید نوروز 92. که با هزار ترفند ما بالاخره موفق شدیم که همون 28تم جواب رو بگیریم و خود دکتر آزمایشگاه گفت که هیچ مشکلی وجود نداره و دیگه لازم نیست که دکتر کریمی رو ببینیم آخه اون روز هم دکتر مطب تشریف نداشتن و ما مجبور بودیم بریم بیمارستان آتیه و اگه مشکلی بود اونا خودشون با دکتر تماس بگیرن که بیاد یا دستوری بده! 

از خدا ممنونم که این اولین مرحله آزمایشاتت بدون مشکل بود. همون روز دومین سونوگرافی رو هم رفتیم یعنی سونوی غربالگری و سلامت جنین. قبلا از مطب دکتر انارکی نوبت گرفته بودم و بعد از 2 ساعت منتظر نشستن رفتیم داخل اتاق.بابا وحیدی هم اومد . خانم دکتر خیلی خوش رو و خوش برخورد بود.

اولین دیدار منو و شما و بابا از روزی که دیگه از شکل بادوم زمینی در اومدی اون روز بود......

اول تصویر نیم رخ سرت و بعد دست چپ کوچولوت .... خانم دکتر انارکی گفت : اینم از جنین شما .... مبارکتون باشه.... من و وحید از حیرت داشت چشمامون از حدقه بیرون می زد آخه فکر نمی کردیم که الان یه بچه کامل رو با دست ها و پاهای کوچولو ببینیم.... که تاره حرکت هم می کرد... یکی دو بار سرت رو حرکت دادی... صورت بابایی هیچ وقت یادم نمی ره.... یه لبخند از ته دل .... چشمایی که داشتن هم تعجب رو نشون می دادن و هم شاید یه قطره اشکی که از افتادنش جلوگیری می شد.

دکتر دست راستت رو هم نشون داد و گفت که کاملا جنین سالمه ... وزنت 107 گرم بود و قدت با CLR=50 بود 9 سانتی متر.

این اولین .... شاید دومین معجزه زندگی من بود که از نزدیک می دیدم. راستش رو بخوای از اون شب بود که دیگه با تمام وجودم باورت کردم. آخه تا اون روز هنوز کاملا باور نکرده بودم که منم دارم مادر می شم و الان یه موجود زنده داره در وجودم پا می گیره و رشد می کنه.

خلاصه اینکه پسرم همه آزمایشاتت خوب بود و ما برای تعطیلات عید راهی بروجرد شدیم.تمام 17 روز رو اونجا بودیم. من قصد داشتم که هفته  دوم برم اصفهان اما شوهر خاله ام فوت کرد و همگی واسه مراسم اومدن همدان. این بود که دیگه من اصفهان نرفتم و با بابایی برگشتیم تهران.

از اون روز من دیگه سر کار نمی رم . آخه دوست دارم که بیشتر خونه باشم و استراحت کنم و هر چیزی که لازمه بخورم تا شما زود زود بزرگ بشی.  

فاصله بی پاریتال       16mm

دور سر  جنین           64mm

دور شکم جنین          56mm

50mm                        CRL

وزن                         107gr

طول سرویکس         34mm

N,T=1.2mm

NB دیده شد

سن                          12 هفته و 2 روز

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)