آخرین چکاپ . هفته 38

٢٩ شهریور 1392

پسرم چهارشنبه 27 شهریور ساعت 5 بعدازظهر بود که واسه آخرین بار رفتیم دکتر کریمی. جواب سونو رودید و گفت که رشد خوب بوده همه چی واسه زایمان توی هفته آینده خوبه.

وزن من : 65کیلو و 800 گرم

وزن شما: 2 کیلو و 812 گرم

فشارم : 12 روی 8

دکتر گفتن که بین بیهوشی و بیحسی ... بیحسی عوارض کمتر داره و پیشنهاد داد که اسپاینال بشم راجع به کمردرد هم گفت که کمردرد از عوارض بیحسی نیست و فقط سردرد داره که با خوردن مایعات زیاد حل میش.....

واسه 4 مهر ساعت 6 صبح باید بیمارستان باشم که دکتر 7:30 میان و تا 8 دیگه انشااله شما به دنیا میای. امیدوارم بیحس کنم و بعدا درد کمر و عوارض دیگه نداشته باشم تا بتونم از شما به خوبی مواظبت کنم.

مامان مینا هنوز خیلی خوب نشده پس نمیتونه بیاد.... خاله آذر هم چهارشنبه 3 مهر میاد و شنبه برمیگرده. مامان جون هم همون روز میاد و خودش گفته تا 1 هفته میمونه پیشم. من به عمه ساحل و باباضیا و عمع مارال هم گفتم که بیان ولی نمیدونم چی میشه!!!!!!!!!

میدونم که توی اون روزا احساس تنهایی و بیکسی شدیدی خواهم کرد اما چه میشه کرد؟؟؟؟ شاید هفته بعدش باباوحیدیت من رو ببره اصفهان یا خونه مامان مینا اینا. شاید هم خاله سمیه برای زایمانش بخواد بیاد تهران و خونه ما! اگه اینجوری باشه وقتی شما 10 روزت شد میان اینجا خونه ما!!! حالا ببینیم تا اون روز چی پیش میاد.

واسه من فقط مهمترین چیز شمایی یونای خوشگلم.... فقط میخوام ببینم که سالمی ! دیگه هیچ چیز مهم نیست.... همه چیز رو به جون می خرم فقط شما راحت و سلامت و آسوده بیا. وقتی تو بیای همه کس من میشی!!! تو دیگه خود منی ! از وجود منی ! مثل خودمنی! فقط همین خوشحالم میکنه.

دوست دارم اندازه تمام قاصدک های دنیا.

سالم و صالح بیا.