اولین باری که من به تنهایی بردمت حمام
صبح پاشدم دیدم یه عالمه پی پی کردی و از پشت پوشکت بیرون اومده و تا گردنت کثیف شده!!! آخرشم نفهمیدم چرا اینجوری شده بود؟؟؟؟ دیگه توفیق اجباری پیش اومد که به تنهایی ببرمت حمام. توی تمام مراحل به جز زمانی که آب روی سرت ریختم آروم بودی و من اما با کمی استرس می شستمت... بگذریم که دوش رو از جا کندم.... اما حمام خوبی بود... دیگه از اون روز به بعد خودم می برمت حمام.
لحظه ای که آوردمت بیرون:
اینقدر آرامش داشتی و خوابت میومد که حتی موقع پوشک کردن و پوشوندن لباسات خواب بودی نازکم:
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی