رادمهررادمهر، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 21 روز سن داره
آرتامهرآرتامهر، تا این لحظه: 7 سال و 7 ماه و 27 روز سن داره

رادمهر...آرتامهر.....دوفرشته زمینی ما

@photo.Radmehr پیج عکاسی مامان سحر

این روزها 30 دی 92

1392/11/2 1:33
نویسنده : سحر
205 بازدید
اشتراک گذاری

پسرکم این روزا خیلی تغییرات کردی!

- وقتی دستات رو میگیرم کمرت رو و سرت رو میاری بالا و میشینی بعدش یه مکث چند ثانیه ای و بعد روی پاهات می ایستی! خودت این کارو انجام می دی گلم و من فقط دستت رو گرفتم(مچ دستت) وقتی می ایستی من می گم آفرین پسرم و شما چنان ذوق می کنی که انگار دنیا رو فتح کردی. واقعا از این کار خوشت میاد و همش وقتی روی زمین درازت می کنم باسنت رو می دی بالا و یه صدای خاصی از دهنت در میاری که یعنی منو بلند کن و نذار روی زمین! وقتی این کارو می کنی من گاهی که دیگه خیلی توی بغل بودی باهات صحبت می کنم یا شعر می خونم یا با اسباب بازیهات سرگرمت می کنم. و یا همون تمرین نشستن و ایستادن. خلاصه اینکه دیگه اصلا روز زمین یا تخت دیگه دوست نداری تنها باشی و همش دوست داری بشینی!اگه روی زمین باشی اولش غر میزنی اگه نیام پیشت یا بلندت نکنم بعد از جند دقیقه گریه می کنی ! توی بغل میتونی مدتها بشینی! وقتی میشینی توی بغلم سرت رو میگیری بالا و اطراف رو با دقت نگاه میکنی و اصلا صدایی ازت در نمیاد! حتی می تونی یک ساعت همین طوری بشینی! اما گل نازم چون الان زوده و به کمرت فشار میاد من زیاد این کارو نمی کنم.

- این روزا دیگه کل دستت رو تا مچ نمی کنی توی دهنت چون که انگشتات رو پیدا کردی! هر 4 تا انگشتت رو با هم تا آخر می بری توی دهنت و ملج ملوچچچچچ! بعضی وقتا هم عق میزنی!

-این روزا دیگه اگه روی پهلو بخوابونمت کاملا غلت می زنی . اما از روی پشت هنوز به درستی به پهلو نمی شی! البته امروز خونه آیهان اینا دیدم که روی کمر بودی و خودت برگشته بودی روی دلت!

- این روزا دیگه آواز بلند نمی خونی!!!!!!!(نمی دونم چرا؟) اما با یه لبخند دلنشین می گی: هووووووم هوووم

-وقتی که واسه چیزی ذوق میکنی تند تند دست و پاهاتو تکون میدی

-دیگه یاد گرفتی واسه هر چیزی داد بزنی همراه با گریه! این کارت رو خیلی دوست ندارم! چون شما رو تبدیل میکنه به یه بچه نق نقو که کسی دوسش نداره! البته واسه من که در هر حالتی دوست داشتنی هستی! خوابت می یاد گریه.... گرسنه ای گریه.... دلت بازی می خواد گریه..... جالبش اینجاست که این داد زدن همراه با گریه اصلا از ته دل نیست و کاملا تظاهریه. چون وقتی سکوت می کنم نگاهت میکنم خودت خنده ات میگیره!!!!!!!!!! ولی فکر کنم راهشو یاد گرفتی زرنگ خان!

- می تونی هر چیزی رو با دو تا دستای تپلت بگیری! به محض اینکه گرفتی دهنت رو باز می کنی و میبریش داخل دهنت.

- وقتی زیر بغلت رو میگیرم و پاهاتو میذارم روی یه سطح صاف کاملا می ایستی و کلی شاد می شی واطراف رو نگاه میکنی و می خندی.

-تازگی واسه پوشک عوض کردن که اصلا مهلت نمی دی همش باسنت رو بلند می کنی و غر میزنی که بلندت کنم .... منم یا باید طناز رو بدم دستت یا بلند بلند شعر بخونم که هواست پرت بشه و سریع عوضت کنم.

- اگه بذارمت جلوی تلویزیون با دقت بهش نگاه می کنی و گاهی باهش صحبت هم می کنی! هو هوووو

- رادمهرم این روزا یه کار جالب می کنی. می گی : بوووووووووو! و آب دهنت رو میاری روی لبات و حباب درست می کنی . اگه گرسنه نباشی و خوابت نیاد و خلاصه توی فاز باشی تا حدود نیم ساعت هم همین بازی رو میکنی! یه بار حبابها رو قورت می دی و بعدش دوباره درست می کنی! بوووووووووو

چون که دیگه دوست نداری به حالت افقی باشی منم کریر رو به حالت نشسته کامل در میارم و شما رو اون تو می نشونم اما باید حتما کمربنداشو ببندم تا وقتی کمرت رو خم می کنی از توش بیرون نیفتی! و همچنان بوووووووووووووو

- واسه از بین رفتن پوسته های سرت قبل از حمام با روغن زیتون موهات رو ماساژ میدم :

-حمام بعد از ختنه! دوباره مثل همیشه وقت شستن موهات و صورتت گریه کردی نازکم.

- این لباست توی سیسمونیت بود می خواستم ببینم اندازه هست یا نه که پوشیدی و دیدم که تا عید اندازه ات می شه امیدم!

 دوست دارم اندازه تمام کارهایی که توی زندگیم می خواستم اما نتونستم!

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

عاطفه مامان ستیا
2 بهمن 92 19:08
ماشالا به این رادمهر باهوششششششراستی سحر جون اسم وبلاگت هم خیلی قشگ و با مسماسترادمهر زاده ی مهرمنم متولد 16 مهرم
سحر
پاسخ
مرسی عزیزم. نظر لطفتونه بوس