دسته گل بابایی
شنبه 21 دی بود که داشتم ظرف می شستم دیدم بابایی و شما اومدین توی آشپزخونه! با این منظره مواجه شدم:
بابا با ماشین جلوی موهات رو کوتاه کرده بود! حالا چرا؟؟؟؟؟؟؟؟ چی بگم والا!
حالا بعدش از ایشون اصرار از من انکار که بیا همه موهاش رو با ماشین بزنیم یک دست بشه! اما من تا امروز که 1 بهمن بود مقاومت کردم و اجازه ندادم که کچل بشی! همیشه کارم این شده که از اون قسمت که مو داری به اونجایی که نداری قرض می دم. امیدوارم دیگه تا عید یکدست بشه موهای نازت.
دلیل بابات هم این بود که چون موهاش داره می ریزه همش دستش رو می کن توی دهنش مو میره توی دهنش و میخورتشون!
فدات بشم که کچلیت هم خوردنیه پسر نازم!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی