رادمهررادمهر، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 21 روز سن داره
آرتامهرآرتامهر، تا این لحظه: 7 سال و 7 ماه و 27 روز سن داره

رادمهر...آرتامهر.....دوفرشته زمینی ما

@photo.Radmehr پیج عکاسی مامان سحر

این روزها 23 خرداد 1393

1393/3/24 18:03
نویسنده : سحر
2,865 بازدید
اشتراک گذاری

امید زندگیم:

روزا و ماه ها گذشت..... مهر و آبان و آذر پاییزی...... زمستون سرد ..... حالا بهار با تمام سرزندگیهاش...

این روزا.......... این روزا روزای قشنگیه!!!!!!!!! روزای پر از بودن با شما.... هر روز بیشتر عاشقت می شم. هر روز بیشتر می شناسمت.... هر روز بیشتر به شخصیتت آگاه می شم.... دیگه شدی یه عضو مهم خانوادمون...دیگه شدی نیمی از زندگی من و بابا.

این روزا داری سعی می کنی که چهار دست و پا حرکت کنی. کاملا روی چهاردست و پا می ایستی و دو قدم جلو میای... اما بعدش دیگه دوباره سینه خیز می شی.... احتمالا تا چند روز دیگه هم دیگه این توانایی شماکامل بشه!

این شبا بازم دیر می خوابی و به هزار جور کلک ساعت یک ونیم تازه چشمات گرم می شه.

این روزا دیگه یاد گرفتی که دستاتو می گیری به مبل و روی پاهات می ایستی

این روزا وقتی شما داری با خودت بازی می کنی و من کارام تموم می شه و میام که یه کم بشینم نگام می کنی و خوشحال می شی و به خنده نازی که تازیگی یاد گرفتی اول با دو حرکت چهاردست و پا بعدشم بقیه رو با سینه خیز تندتند میای کنار من.... یازم می خندی و از روی پاهام بالا میای..... میای میشینی توی بغلم.

این روزا دیگه پله بآشپزخونه رو فتح کردی و اگه من توی آشپزخونه باشم میای اونجا به محض اینکه عکس خودتو توی آینه اجاق گاز می بینی می ری سمتش و سعی می کنی از اجاق گاز بالا بری..... دهنتو باز می کنی و با دست چپ خودتو بهش تکیه می دی و با دست راس بهش می کوبی.

این روزا یه سی سی شعرای انگلیسی  simply kids واست گرفتم.... وقتی اونو می ذارم باهاش می خونم و دست می زنم شما هم دس دسی می کنی.... یه بار می خواستم یه سی دی دیگه بذارم  تا ببینی و نهار بخوری ؛ اما همین سی دی داخل دی وی دی بود ... اولش که پخش شد خندیدی و توی کریر آروم نشستی... اما به محض اینکه درش آوردم با اون اخمای ناز مخصوص خودت بهم نگاه کردی و گفتی : اییییییییی.... سرم غر زدی مامانی..... منم تسلیم!!!!!!!!!!!! دوباره همونو گذاشتم.

این روزا می ری روی سینه بابایی می ایستی......... با یه دست چنگ میکنی توی موهاش که خودتو نگه داری..... بعد دهنتو با آخر باز می کنی.... با دست دیگه تندتند می زنی توی سرش....... حالا دهنت بازه ها... اما هیچ صدایی نمیاد!!!!!!!!!!!!! والا نمی دونم مامانی... فکر کنم ذوقت اینجوریه...

این روزا دیکه دی وی دی رو از دست شما گذاشتیم طبق بالا میز تلویزیون. اما شما می ری روی جای خالیش دراز می کشی!!!!!!

این روزا وقتی بابای می خواد بوست کنه صورتتو تند تند به چپ و راست تکون می دی . اگرم دستاتو نگه داره صورتتم نگه داره تا بوس آبدار بگیره ازت دیگه کاری که از دستت بر نمیاد زبونتو در میاری......... ای درد و بلات به جونم که دیگه زبونت سلاحه آخرته.

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)