دوساله و پنج ساله مهربان من
بازم سلام پسرای قشنگ. بازم ببخشین منو که اینقد دیر به دیر مینویسم واستون. تابستون نود و هفت هم سپری شد. زیبا بود. و گرم از عشق شما دوتا نازنینم. کارهای زیادی کردیم.... یه سفر شمال خوب و خاطره انگیز و دریایی رفتیم... رادمهر جان کلاس زبانش رو عوض کرد و با یک ترم کلاس تکرار توی اموزشگاه کودکان برتر نزدیک تر به خونه ثبت نام کرد. آرتامهر قشنگم دندونای نیش و آسیابش کامل شد... کلمات زیادتری رو یاد گرفت.... و همچنین با پوشک خداحافظی کرد و به استقلال درود گفت.. رادمهر نازم ساز بلز رو تموم کرد و فلوت رو شروع کرد... و دیگه.... من.... عاشق تر شدم.... وابسته تر شدم... دلبسته تر شدم به شما دوتا. دوتا فرشته نازنین من. همکلاسی های نازت در اموزشگاه بهرستگا...